از همون کودکی عاشق رایانه و چیزهای رایانهای بودم. تا اونجایی که یادمه، همیشه توی خونهی ما یک رایانه بود که معمولا داداش و خواهر بزرگترم ازش استفاده میکردن.
دست و پا که در آوردم سعی در گسترش خرابکاریام داشتم، در نتیجه باید سراغ رایانه خونه هم میرفتم.
اون موقع یادم میاد رایانهای که داشتیم رابط گرافیکی مرسوم امروزه رو نداشت و یه صفحه مشکی پایانهطوری داشت که توش با زدن یه سری دستورات میشد یه سری کارا کرد.
بزرگتر شدم و وارد دوره دبستان شدم، سالهای آخر دبستان، روی رایانهای که اون سال خریده بودیم و جدید بود وبلاگنویسی رو شروع کردم، چندین وبلاگ داشتم و برای دورهای که وبلاگ همگیر بود و با توجه به سطح نوشتههام میشه گفت آمار بدی نداشتم(شایدم خیلی قانع بودم)…
دوره راهنمایی شد و من زیاد دستاورد خاصی نداشتم، موقعی بود که تازه گوشی تلفن همراه داشت میرفت به سمت اوج خودش، طرفای سال ۸۸ بود که منم یه گوشی تلفن همراه داشتم و باهاش به وبگردی و چت و چیزای اینجوری انجام دادم.
وارد دبیرستان شدم و یه رایانه جدید رومیزی خریدم، خب مثل اکثریت برای بازی و سرگرمی و اینها، اما تلاش هم کردم سواد رایانهی خودم رو بالا ببرم، کلی زور تلاش و وقت و در همین زمان عاشقتر از هر موقع به رایانه و مباحثش شده بودم. شروع کردم خوندن بعضی از مقالات و انجام دادن بعضی کارها. بیشتر وقتم در اون زمان به بازی کردن و کارای اینجوری گذشت ولی خب دورهی خوبی بود و از کارای کردم پشیمون نیستم.
وارد دانشگاه شدم، رشتهی کاردانی رایانه رو رفتم، وبلاگنویسی رو به شکل جدی از همین دوره شروع کردم و با گنو و فلسفشو این چیزا آشنا شدم که خیلی برام خوب بود. الانم عاشقتر از هر زمان به رایانه، گنو، وبلاگنویسی و برنامهنویسی در حال نوشتنه این مطلب هستم و امیدوارم که از وبلاگ و نوشتههام لذت ببرید 🙂